در سینمای ایران نظام ارزشگذاری قابل اعتمادی برای مردم وجود ندارد/ وقتی فیلم خارجی خوب اکران نشد مردم به آغوش سریالهای ترکی رفتند
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۷۷۰۷۰
منتقد سینمای ایران و جهان گفت که مردم ما که دارند فیلمها خارجی را به شکل قاچاق میبینند! چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به قاچاقچی شود؟!
باشگاه خبرنگاران پویا؛ چرا نسل میانسال و جوان ما به دام سریالهای پیش پا افتاده و مبتذل ترکی افتاد؟! چرا مسئولان با همه ابزارهای قانونی و اجرایی که در دست دارند به این مسئله مهم توجهی ندارند؟! روشنفکران و دوستانی که در جهت حفظ ارزشهای اسلامی – ایرانی تلاش میکنند هر دو با محتوای نازل سریالهای ترکی مخالفند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
****
*تسنیم: اینقدر وضع سینمای ما از نظر اخلاقی خراب است؟!
البته من از کمدیهای آپتو، به خصوص در سالهای اولیه کارش تعریف کردم! به نظرم هر تفکری در یک چارچوبی، در یک محفلی، در یک گروهی، در مدت زمان طولانی بماند، با لباسهای مختلف سیاسی از روشنفکری تا فلان...، فاسد میشود و این مسئله کاملا طبیعی است. میخواهم بگویم در این کمدیهای به شدت جنسی ایده و مسئله تحکیم خانواده، بهتر شدن انسان، تغییر از نقطۀ A به B وجود دارد. باز تاکید میکنم من از نهایت خط قرمز صحبت کردم. در مورد فیلمهایی که هر مسئولی ببیند و با سینمای ایران مقایسه کند و بگوید کدام اخلاقیتر است؟ جاد اپتو فیلمی تهیه کرده به نام Knocked Up در مورد زنی است که در یک شرایط ناخواسته باردار میشود. زن به شدت منطقی، پر از حساب و کتاب، به دنبال هدف و ضدخانواده است. هدفش این است که با هر شغلی باید پول کسب کنم و پدر بچه هم جوان علفیِ ولنگاری است که با دوستانش میچرخد و مواد مصرف میکند. فیلم چه زمانی تمام میشود؟ در نقطۀ نهایی فیلم زن اعتقاد پیدا میکند که عشقش به همین بچه ناخواسته، چه قدر ارزش داشته، و مرد تعهد پیدا میکند تا زندگیِ خانوادگیاش را جدی بگیرد.
نکتۀ مرکزی این فیلم این است که بچه به دنیا نمیآید، پس مرد به زن مواد میدهد برای اینکه زن بتواند به راحتی زایمان کند و بچهاش را به دنیا بیاورد! یعنی اینکه دارد دو قطب متضاد را بهم نزدیک میکند تا به نتیجۀ مثبت برسد. میخواهم بگویم سینمای آمریکا، اینقدر به شکل پیچیدهای اخلاقی است. هر چند که همین فیلمها را هم با درجهبندی سنی نشان مخاطباش میدهد. در حالی که سینمای محفلی انحصاری با همان شعارهای همیشگی، میخواهد با یک نگاه سطحی، این آثار را رد کند؛ تا امکان حفظ انحصارش را داشته باشد. و من فکر میکنم تلقیای که یک کمدیِ مثبت هجده، مانند ناکد داپ از مفهوم خانواده، انسان و رابطۀ دو نفر دارد ارائه میدهد در هیچ کدام از فیلمهای ایران نیست که تماشاگر با این مفهوم مثبت از روی صندلی سینمای بلند شود.
***درجه بندی در بازار سینمای ایران وجود ندارد
پس تازه بعد از همه این حرفها، میرسیم به مفهوم شیرین درجهبندی. در آمریکا این فیلم برای عموم مردم نمایش داده نمیشود. چون سیستم درجهبندی از عرفِ واقعی میآید، از هویت ملیِ واقعی که میگوییم میآید. پدر و مادر وقتی درجه را روی این فیلم میبیند خودشان اولین کسانی هستند که اجازه نمیدهند تا فرزندشان به سن قانونی نرسیده آن فیلم را ببیند. این چیزی است که در بازار قاچاق فیلمهای خارجی یا حتی سینمای ایران وجود ندارد. مثلاً قرار نیست یک پسر 12 ساله آمریکایی برود این فیلم را در خانه یا سینما ببیند چون اولین مانعش خانوادهاش هستند. چون شاید یک مخاطب کم سن و سال، نتواند به چنین تحلیلی در فیلمی که به آن اشاره کردیم، برسد.
***بازار قاچاق فیلم خارجی بیاعتمادی در برابر فرهنگ رسمی به مردم تزریق میکند
*تسنیم: اما الان نوجوان ایرانی این فیلمها به راحتی بواسطه اینترنت میبیند.
بازار قاچاق این کار را کرده است و بیاعتمادیِ مردم در برابر فرهنگ رسمی تزریقی به دیدن چنین محصولاتی دامن زده است. اگر در بسیاری از موارد فرهنگ رسمی بگوید بچۀ شما این فیلم را نبیند سرپرست خانواده میگوید این فیلم حتما یک چیزِ خوبی دارد، چون نظام ارزشی از طریق مفهوم هویت ملی و از طریق اقتصاد آزاد به فرزندان منتقل نشده است.
در آمریکا وقتی فرهنگ رسمی به شهروندانش میگوید مثلاً این فیلم هالیوودی فلان است به آن هیچ توجهی نمیکند. اما فیلمهایی که در سینماهای آمریکا نمایش داده می شود فهرستی از خط قرمزها دارد، استفاده از مواد مخدر، میزان برهنگی و ... به این دلایل ورود افراد زیر سن قانونی بدون بزرگترها به سینما قدغن است و کسی که میخواهد این فیلم در خانه ببیند، باید بداند این موارد خط قرمزی تا چه اندازه در محتوای اثر وجود دارد و بچه اگر آن را تماشا کند ممکن است آسیب ببیند.
***در سینمای ایران نظام ارزشگذاری قابل اعتمادی برای مردم وجود ندارد.
*تسنیم: اما در شرایط کنونی، کودکان و نوجوانان زیر سن قانونی با پدر و مادرهایشان دارند به سینما می روند و کمدیهای جنسی ایرانی را تماشا میکنند.
در سینمای ایران نظام ارزشگذاری قابل اعتمادی برای مردم وجود ندارد. چون سیستم ارزشی واقعی نیست که بگوید این فیلم برای بچه شما بد است و پدر و مادر به آن سیستم اعتماد کنند، یا بچه اعتماد کند و بگوید این فیلم مناسب من نیست. همان گروههای پنج شش نفرهای که دربارهشان صحبت کردیم، این وظیفه را به عهده دارند. نه نظامای که از دل اعتقادات مشتری/مخاطب بیرون آمده باشند. پس شهروند ایرانی به هشدارها اعتماد نمیکند.
***در سینما اتاقهای فکری هستند که تلاش میکنند به مردم آدرس غلط بدهند
*تسنیم: پس قصد سینمای آمریکا لیبرالیزه کردن زندگی مردم ایران نیست؟
طبعاً در هر کشوری در هر ملتی یک گروههایی هستند که میخواهند فکر خودشان را گسترش بدهند و برای تغییر مشخص باورها، به کشورهای دیگر ببرند. در کشور ما هم از این گروهها وجود دارند. اما این که فکر کنیم همه سینمای آمریکا و دنیا با این فرض و هدف فیلم میسازند، شوخی است. در سینما اتاقهای فکری هستند که تلاش میکنند به مردم آدرس غلط بدهند و بگویند اکران فیلم خارجی دارد نظام فکری شما را تغییر میدهد. شبیه همان گروههایی که طبق مثال خود شما در اوایل انقلاب با اصل قرار دادن کمدیهای لاندو بوزانکا، کل اکران فیلم خارجی را به نفع خودش، از بین برد.
*تسنیم: یک دستاویز دیگری که دارند گفتمانی مبهم در مورد سبک زندگی است.
من باز تکرار میکنم یکسری ارزشها در ذهن هر سینماگر و تصمیمگیری و مسئولی است، بیایند بنشینیم با هم براساس همان ارزشها فیلمهای خارجی را نگاه کنیم.
*تسنیم: مفهوم این حرفهای شما این است که سینمای ایران ضد ارزش است!
منظور من این است که به بهانه «ارتقاء سینمای ایران»، داریم مردم کشورمان را از چه منابع مهمی محروم میکنیم. من دشمن سینمای ایران نیستم. اتفاقا در دراز مدت این تلاش برای حفظ منافع از طریق انحصار، ضد کیفیت خود این سینما عمل کرده است. حاصل بعد از چهل سال، همین محصولات نازل و بیکیفیتای است که چه زیر نام ارزشی، چه روشنفکری و چه جریان اصلی، میبینیم. استقبال مردم ایران هم که در همین حد است!
***با هر متر و معیاری، قطعاً به نظر من سینمای امروز آمریکا از سینمای ایران سینمای ارزشیتری است.
*تسنیم: سینمای ایران ضد ارزشهای انسانی است یا نیست؟
تکرار میکنم؛ با هر متر و معیاری، قطعاً به نظر من سینمای امروز آمریکا از سینمای ایران سینمای ارزشیتری است، سینمای هنرمندانهتری است، سینمای حتی تجربهگراتری است. ولی این شعارها به درد منافعِ گروههای خاص در ایران میخورد. به خاطر همین هم من همیشه میگویم وقتی میگویند فیلم خارجی نیاید به خاطر منافع ملی؛ من میپرسم منافع ملی یا منافعِ گروههای خاص؟ یعنی واقعاً منظور ما منافع ملی است؟
طبعا اعتقاد دارم همۀ گروهها باید فیلمشان را بسازند. ولی گروههای مختلف بر اساس شعارهای بیپشتوانه از رانت سازمان سینمایی برخوردار نشوند. در فضای آزاد، خود مردم پاسخش را میدهند که چقدر دوستش دارند. بدون اینکه اپوزیسیونی ساخته شود یا سینماگری که بخواهد پشت ارزشها پنهان شود. مردم به دلیل فیلم دیدن، بروند بلیط بخرند، در فضای سالم. در این شرایط بدون انحصار، معلوم میشود که فرهنگ مردم در چه شرایطی کدام نوع فیلمها را میپذیرد و حمایت میکند.
***جوان ایرانی بدون قهرمان چگونه بزرگ میشود؟در یک فرهنگ سینمایی چه کسانی فیلم افسرده میسازند یا امیدواریهای آبکی و فرمایشی، جوان ایرانی چگونه بزرگ میشود؟!
*تسنیم: نسل بی قهرمان سینمای ایران، فاقد شجاعت، چگونه نسل بعدی را تربیت میکند؟
من همیشه میگفتم جوان ایرانی چگونه بزرگ میشود؟ جوان ایرانی دارد بدون بتمن، بدون سوپرمن، بدون ابرقهرمان، بدون کمدی رمانتیکهایی که نتیجۀ نهاییشان نزدیکی قلب زن و مرد است، بدون ملودرامهایی که وقتی فیلم تمام میشود انگار مهربانتر میشوید، بزرگ می شود. بچههای دنیا دارند با این فیلمهای به نظرم سالمتر بزرگ میشوند و بچههای ما دارند با این فیلمها...
چند روز پیش در یک شبکه عربی کابوس من زنده شد. دیدم چند تا از این تصاویر ابرقهرمانی را پخش کرد و یک خانواده عرب را نشان داد، دمشان هم گرم: زیرش نوشت: «ما همه ابرقهرمان هستیم.» دنیا دارد همه انواع فیلم را میبیند؛ یعنی آن طرف دارد اینطوری اتفاق میافتد و این طرف مخاطب ایرانی مجبور است در یک فرهنگ سینمایی که یا فیلم افسرده میسازد یا امیدواریهای آبکی و فرمایشی، و در شرایط انحصار بزرگ شود. نه عموم استعدادهای مردم ایران در این شرایط میتوانند به سمت فیلمسازی جلب شوند، و نه فیلم خارجی اکران میشود.
***چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به قاچاقچی بشود؟!
*تسنیم: اما مردم ما این فیلمها را به شکل قاچاقی دانلود میکنند. فرهنگ دانلود فیلم قاچاق چه تاثیری بر جوان ایرانی خواهد گذاشت؟
چه فایده. کسی که از طریق قاچاق به چیزی دست پیدا میکند فکر میکند ارزشهایی که در آن فیلم قاچاق میبیند بخشی از فرهنگِ رسمیاش نیست و این تاثیر وحشتاکِ دوگانهای دارد. خیلی از فیلمسازان به من میگویند «چرا این حرف را میگویی؟ مردم ما که دارند فیلمها را به شکل قاچاق میبینند!» جدا از این بحث اخلاقی که چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به قاچاقچی بشود؛ بحث بعدی این است که مردم ما ارزشهای حاکم بر این فیلمها را که به ذهنیت خودش نزدیکتر میبیند، در برابر فرهنگ رسمی قرار میدهد. در بسیاری از موارد ارزشهایی که در فیلم قاچاق دیده به فطرتش نزدیکتر است، به انسانیتش نزدیکتر است. پس از کشور خودش بیشتر و بیشتر فاصله میگیرد.
*تسنیم: این نکته که دیدن فیلم خارجی از این طریق، جوان ایرانی را قاچاقچی تربیت میکند هراس انگیز است.
هراس اینقدر واقعی است که میتوانید ببیند نفوذش در سینمای ایران و میان مردم چقدر است. سینمای ایران چه در وجه ارزشی خودش و چه در وجه روشنفکری خودش چه تاثیری بر قشر جوان و نوجوان، مخصوصا متولدان دهه هفتاد تاثیر گذار نیست. سالها در سینمای ایران خواستند به جای یکسری افراد، یکسری افراد دیگر ستاره شوند، جناحهای مختلف این کار را کردند، نتیجهاش چه شد؟ شما یک سفر به شمال دریا بروید ببینید روی حولۀ مردم عکس چه کسی را میبینید؟
*تسنیم: بتمن، اسپایدرمن، ولورین، و ...
و شخصیتهای کمپانی پیکسار و فردین مثلا. همان چیزهایی که سالها با آن مخالفت شده. پس عوض مدیریت فرهنگ، کاملا از دستاش دادهایم. 40 سال است شرایط اینطوری پیش رفته. پس هراس واقعی بین دعواهای گروههای درگیر است، نه آن چه مردم دوستاش دارند و حمایتاش میکنند. هراس واقعی این جاست که وقتی که ما چرخه سینما را از شکل طبیعی خودش خارج میکنیم آن وقت پیش پاافتادهترین شکلهای هنری میآیند خودشان را مطرح میکنند.
***مردم در برابر مبتذلترین اشکال فرهنگ بیدفاع شدهاند
*تسنیم: این انحصار در سینمای ایران مردم را به سوی سریالهای نازل ترکی و ماهوارهای سوق دارد.
هنوز فرصتاش را پیدا نکردهام که بنشینم و یک سریال مشهور ترک را ببینم تا اظهارنظر کنم. اما در هر صورت نکتهای که مطرح میکنید، درست است. در این شرایط نابهنجار، سلیقه هنری پایین میآید و مردم ما در برابر سطحترین گرایشهای فرهنگی آسیبپذیر میشوند. من در حوزۀ کاری خودم هر وقت محصول باکیفیت ارائه دادم مخاطب استقبال کرده. ولی وقتی شما چه با شعار روشنفکری و چه ارزشی، اجازه نمیدهید شکلِ عادیِ ارزشها جریان داشته باشد، [در شرایطی که در بسیاری از موارد خود این فرهنگ تزریقی از کیفیت نازل و سطح پایینی برخوردار است] چه اتفاقی میافتد؟ مردم در برابر مبتذلترین اشکال فرهنگ بیدفاع میشوند، یعنی کسی که به وقت خودش فیلم مخمصه مایکلمان را روی پرده عریض سینما ندیده است به نظرم خیلی آسیب پذیرتر است نسبت به سریالهای سطح پایین.
*تسنیم: یعنی ممکن است به چنین سریالهایی سمپات شود.
نسبت به یک سریالِ پیش پا افتاده ماهوارهای یا داخلی آسیب پذیرتر میشود. کدام فیلم سینمای ایران با ارزشهای مدنظر مسئولین (ارزشهایی که اعلام میکنند) به اندازه ترمینال اسپیلبرگ با ارزشهای مدنظر همسو است؟ یا مثلا در جستجوی نیمو و داستان اسباببازی 3؟ پس مشکل کجاست؟! بعد برسیم به یک بخش خیلی مهم ماجرا آن هم این است این وسط خود سینمای ایران هم قربانی این داستان شده است.
شما آمدید برای یک سود مقطعی، برای راحتی بیشتر، برای یک نوع اقتدارگرایی رقیب خارجیتان را حذف کردید. الان رسانۀ من کافه سینما اگر رقیب نداشته باشد به شدت افت میکند و پسرفت میکند و از بین میرود اصلاً ارتباطش با مردم از بین میرود، در غیر این صورت، نیازش را به ارتباط با مردم از دست میدهد. در این شرایط فرضی انحصار، هر کس بخواهد مطلب سینمایی بخواند باید بیاید داخل کافه سینما، پس مشکل حل است! هر کسی میخواهد بروند سینما، باید فیلم ایرانی ببیند، پس مشکل حل است. نتیجهاش این میشود که مردم قهر میکنند و نمیروند. پرفروشترین فیلم سینمای ایران چند درصد دانلود فیلمهای ضعیف خارجی مخاطب دارد؟ با بازی تاج و تخت و خانه پوشالی مقایسه نمیکنم. دارم با مومیایی که یک فیلم شکست خورده در سطح جهانی است و در ایران هم تبلیغ نشده مقایسه میکنم، فیلمی که در سطح جهان شکست خورد و اجازۀ ادامۀ ساخت سری فیلمهای ترسناکِ نسل جدید مومیایی را از کمپانی یونیورسال گرفت. این فیلم چند برابر پرفروشترین فیلم سینمای ایران دیده شده است؟ 7 میلیون بار در هفته اول . خیلی عجیب است، یک محصول شکست خوردۀ کمپانی یونیورسال، طبق آمار خودتان، هفت میلیون بار در ایران دانلود شد.
بازی تاج و تخت به نظرم یک سریالی است که در شرایط عادی باید با درجهبندی سنی دیده شود، ولی با درجه بندی سنی 27 میلیون بار در ایران دانلود شده است. این آمار عجیب نیست؟
***سینمای الان چین کجا و سینمای 5 ساله گذشتۀ چین کجا! مگر الان چینیها در هالیوود سرمایهگذاری نمیکنند و مگر انتقال تکنولوژی به چین صورت نمیگیرد؟
*تسنیم: تجربه کشورهای دیگر در این زمینه چگونه است؟
درست همین جا این سوال پیش میآید که آیا واقعا ممنوعیت نمایش فیلم خارجی، به بالا رفتن کیفیت در سینمای ایران، کمک کرده است؟! سینمای کره جنوبی را ببینید که چطور در بازار آزاد کامل بسیار رشد کرد. سینمای ترکیه همین طور. و فیلم چینی که در حضور رقیب آمریکایی، روز به روز دارد قدرتمندتر میشود. سینمای الان چین کجا و سینمای 5 ساله گذشتۀ چین کجا! مگر الان چینیها در هالیوود سرمایهگذاری نمیکنند و مگر انتقال تکنولوژی به چین صورت نمیگیرد؟ درنتیجه میخواهم بگویم اگر همۀ اینها را کنار بگذارم و نفع صرف را کنار بگذاریم، نه صنفِ راحت طلب رو به افول و نزول و در حال قرقره کردن بحثها و ایدههای 60 سال پیش را، باز نمایش فیلم خارجی به نفع است.
***امنیت اصناف انحصاری سینمایی را ، امنیت ملی جا زدهاند.
*تسنیم: هنوز مهمترین مباحث در سینمای ایران پیش کشیدن دعواهای صنفی است.
امنیت اصناف انحصاری سینمایی را ، امنیت ملی جا زدهاند. حتی اگر همۀ این دعواها را کنار بگذاریم باز در شرایط عادی پیشرفت صنف هم با نمایش فیلم خارجی ممکن است. همیشه پراید را مثال میزنیم. پراید به نوعی متاسفانه قاتل مردم ایران هست و در فضای ایران مردم مجبور شدند پراید بخرند، یعنی شما رسماً میبینید یک محصولی جلوی چشم شما تولید میشود که هموطنان شما را میکُشد ولی از آن دفاع میکنند، چون خودمان داریم آن را تولید میکنیم! وحشتناک است. آیا در نبود رقیب خارجی نبوده که پراید توانسته ادامه پیدا کند؟ وگرنه خود به خود در بازار حذف میشد. آیا ایرانیها در آن شرایط محصول بهتری نمیساختند؟ مگر ایرانی حق ندارد که از جان خودش و خانوادهاش بهتر محافظت کند؟ بعضی میگویند سینما و فرهنگ را با پراید مقایسه نکنید، باز به نظرم این یک شعار اشتباهی است که در فرهنگ ما به نفع خود، جا انداختهاند. چه فرقی میکند؟ کالای فرهنگی تفاوت چندانی با دیگر کالاهای مصرفی ندارد، همان طور که در آن مرز هنر و زندگی روزمره، بیش از گذشته از بین میرود.
***با دیدن فیلم ایرانی اعتقادتان را به هنر از دست میدهید!
* تسنیم: این وسط، جالب این جاست که فیلم نوستالژیک وزیر محترم ارشاد بن هور است.
مسئول سابق آن یکی نهاد، فیلم نوستالژیکش پاپیون است. آن یکی، فیلم محبوبش اسپارتاکوس است. این مسئولان محترم این فیلم ها را قبلا روی پرده سینما دیدهاند. مگر اینها مسئولین مملکت ما نیستند؟ این فیلمها در کدام فضا ساخته شدند؟
*تسنیم: من با دیدن فیلم ایرانی خشنتر و عصبیتر میشوم.
با دیدن بسیاری از این فیلمها، اعتقادتان را به هنر از دست میدهید. پس زندهباد تولید و مصرف محصول داخلی و خارجی با کیفیت در بازار آزاد مردمی، از طریق به ثمر رسیدن عموم استعدادها.
****
----------------------------------
گفتوگو از رضا حمیدی و امید سهرابی
----------------------------------
انتهای پیام/
R1380/P1439/S4,34/CT2 موضوعات مرتبط سینمای جهان سینمای ایرانمنبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۷۷۰۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی «فرهنگ» در میدان «دیپلماسی» قد عَلَم میکند
با مطرح شدن موضوع «دیپلماسی»، عدهای تنها آن را به بُعد سیاسی محدود میکنند در صورتیکه در علم سیاست و روابط بینالملل، دیپلماسی معنایی فراتر از بعد سنتی خود داشته و در این راستا موضوع «دیپلماسی فرهنگی» نیز امری قابل اهمیت و بحث است که در افزایش نفوذ و قدرت چانهزنی کشورها نقشی موثر دارد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، زمانی که واژه «دیپلماسی» به میان میآید، شاید برای عدهای تنها یادآور بُعد سیاسی موضوع باشد در صورتیکه در علم سیاست و روابط بینالملل، دیپلماسی معنایی فراتر از بعد سنتی خود داشته و در این راستا موضوع «دیپلماسی فرهنگی» نیز امری قابل اهمیت و بحث است؛ به باور بسیاری از نظریهپردازان حوزه بینالملل، دیپلماسی فرهنگی از مصادیق قدرت نرم است که امکان قدرت نفوذ به کشور هدف قرار میدهد.
دیپلماسی فرهنگی میتواند به واسطه ریشهدار بودن و البته وجود اشتراکات فراوان به مراتب موفقتر از سایر دیپلماسیها عمل کند زیرا اگر از نظر فرهنگی بتوان بر مردم منطقه یا کشوری تأثیر گذاشت، باورهای مردم آن کشور نیز به فرهنگ عرضه شده متمایل خواهد شد و در نهایت این اثر به مسائل سیاسی، اقتصادی و علمی نیز کشیده میشود؛ در واقع دیپلماسی فرهنگی فراتر از همه انواع دیپلماسی است و با هر اتفاقی اثر خود را از دست نمیدهد و در این مسیر نظام جمهوری اسلامی با پیروزی انقلاب، خود فرهنگ جدیدی را به جهان و به ویژه کشورهای اسلامی و به خصوص به همسایگان ارائه داد.
رئیسجمهور: دیپلماسی فرهنگی از ظرفیتهای ما در عرصه دیپلماسی است.
موضوع دیپلماسی فرهنگی در برهههای زمانی و دولت مختلف با شدت و ضعفهایی مواجه بوده و بر این اساس باید گفت که در عملکرد حدود ۳ ساله دولت نیز موضوع دیپلماسی فرهنگی از ابعاد شاخص و قابل توجه بوده و بر این اساس آیتالله رئیسی در جلسه نظارت ستادی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که در دی ماه سال ۱۴۰۲ برگزار شد، بر این نکته تاکید داشت که «از مرز فرهنگی کشور به مانند مرز جغرافیایی باید مرزبانی شود. باید از این هویت ایرانی و اسلامی صیانت کرد یکی از ظرفیتهای ما در کار دیپلماسی، دیپلماسی فرهنگی است. باید گرههای ذهنی ساکنان خارج کشور را باز کنیم. امروز در جنگ روایتها قرار گرفتهایم.»
یکی از بارزترین و نزدیکترین وجود تمرکز دولت سیزدهم بر موضوع دیپلماسی فرهنگی، سفر اخیر رئیسجمهور و تعدادی از وزرا به پاکستان بود و در واقع وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این سفر از نشانههای پررنگ رویکرد فرهنگی این سفر است و در این مسیر رایزنی با مسئولان فرهنگی و سینمایی پاکستانی، در زمینه توسعه مبادلات فرهنگی و انعقاد قرارداد برای ساخت یک اثر سینمایی مشترک از مهمتری وجوه این مهم است؛ همچنین نامگذاری یکی از خیابانهای کشور پاکستان بهنام «ایران» نیز از دیگر وجوه قابل اهمیت این سفر بود.
دیپلماسی فرهنگی به معنای مدیریت روابط فرهنگی کشورها استایران دارای ۷ همسایه مرزی و ۱۰ همسایه ساحلی است که فرصتهای بیشماری را برای دیپلماسی فرهنگی و سایر حوزهها را برای ما فراهم میکند به ویژه اینکه فرهنگ ایران در بسیاری از کشورهای همسایه جریان و حضور قدرتمندی دارد از همین بررسی دیپلماسی فرهنگی دولت سیزدهم و تاکید و توجه بر گسترش تعاملات دیپلماتیک در زمینههای مختلف گروهی بر نفوذ بیش از پیش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و طراحی سامانههای مختلف از جمله سامانه فرهنگی مشترک در راستای رسیدن به اهداف منظور را رقم خواهد زد و بر این اساس نوذر شفیعی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با خبرنگار ایمنا معتقد است که دیپلماسی مانند بسیاری از واژگان حوزه روابط بینالملل دچار تحول شده است و در این باره اظهار میکند: بر این اساس ممکن است برخی مفاهیم در نتیجه تحولات از بین رفته باشد یا برای مقطعی خاص باشد اما درباره واژه دیپلماسی باید گفت که تحول در مفهوم آن تقریباً هم پایدار بوده است.
وی با بیان اینکه زمانی تنها دیپلماسی سنتی را داشتیم اما امروزه دیپلماسی بهعلاوه دیگر واژگان شده که شرایط جدیدی را توضیح میدهد دو از مصادیق این موضوع دیپلماسی عمومی، فرهنگی، سایبری و… است، ادامه میدهد: این مفاهیم جدید، دیپلماسی مکمل نیز نام میگیرند چرا که تکمیلکننده دیپلماسی رسمی هستند که توسط دولتها و وزارت خارجه دنبال میشود.
این کارشناس مسائل بینالملل با بیان اینکه دیپلماسی هنر و شیوه اجرای سیاست خارجی و یا به تعریفی مدیریت روابط خارجی است و طبق این تعریف زمانی که موضوع دیپلماسی فرهنگی مطرح میشود، به معنای مدیریت روابط فرهنگی کشورها است، توضیح میدهد: این نوع از دیپلماسی کارگزارانی دارد و بر این اساس یکی از مأموریتهای وزارت خارجه تعیین رایزن فرهنگی است اما در کشور ما علاوه بر وزارت خارجه برخی نهادها مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز متولی این حوزه هستند.
کارشناس مسائل بینالملل: دیپلماسی فرهنگی منجر به افزایش قدرت میشود.
شفیعی با بیان اینکه دیپلماسی فرهنگی از مبادلات علمی تا پذیرش استاد و دانشجو و موضوعات هنر، سینما، شعر و موسیقی را شامل میشود، میگوید: مهمترین ویژگی دیپلماسی فرهنگی قدرت جذب آن است به این معنا که ابزار قدرت نرم شناخته میشود و کار دیپلماسی فرهنگی ما باید جلب توجه کشورهای دیگر به مقولات فرهنگی ما باشد و در نتیجه باعث تأثیرگذاری ما بر دیگر کشورها شود یعنی میتوان گفت خروجی این امر سیاسی است.
وی یادآوری میکند: زمانی که از طریق فرهنگ بر فرهنگ کشور دیگر تأثیر بگذاریم، در آن کشور نفوذ پیدا میکنیم که در نتیجه منجر به قدرت میشود.
این کارشناس مسائل بینالملل با تاکید بر اینکه دیپلماسی فرهنگی بخشی از کلیات روابط خارجی یک کشور است بر همین اساس محدود و محصور به دولتها نمیشود اما ممکن است شدت و ضعف داشته باشد، خاطرنشان میکند: آنچه که در این موضوع اهمیت دارد این است که متولیان بدانند چه موضوعی را در چه زمانی و در کجا عمل کنند.
در منطقه آسیای مرکزی باید از اشتراکات زبانی سخن گفتشفیعی با ذکر توضیحاتی بیان میکند: اگر بخواهیم از منظر شیعهگرایی به سمت آسیای مرکزی حرکت کنیم، پاسخگو نیست چرا که در آن منطقه باید از اشتراک زبان فارسی استفاده کرد و در مقابل در کشورهایی مانند عراق از پتانسیل شیعه بودن استفاده کرد و در برخی کشورها مانند پاکستان و عربستان باید از عنصر مسلمان بودن استفاده کرد.
وی با اشاره به سفر اخیر رئیسجمهور به پاکستان و نمود موضوع دیپلماسی فرهنگی در این سفر تصریح میکند: پاکستان ۲ نگاه فرهنگی به ایران دارد، اول نگاه فرهنگی ملی، یعنی به ایرانی بودن ما توجه دارد و بر این اساس خود را بخشی از گهواره فرهنگی و تمدنی ایران میداند بنابراین زمینه برای تأثیرگذاری ما بر این کشور فراهم است اما نگاه دوم نگاه دینی و مذهبی است و بر این اساس پاکستان این نگاه را دارد که چون ممکن است اختلافاتی مطرح شود، نگرانیهایی وجود دارد.
این کارشناس مسائل بینالملل در پایان میگوید: در سفر رئیسجمهور به پاکستان باید ۳ نکته توجه میشد یعنی از فرهنگ، تمدن فارسی و اسلامیت ایران و پاکستان، مورد توجه قرار میگرفت که احتمالاً این نگاه حاکم بوده است.
انعقاد قراردادهای خواهرخواندگی از جمله بسترهای ایجاد دیپلماسی فرهنگی استمحمدعلی بصیری عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان و رایزن اسبق فرهنگی ایران در سنگال نیز در گفتوگو با ایمنا معتقد است که دیپلماسی ابزار سیاست خارجی است و در این باره اظهار میکند: چند مدل دیپلماسی داریم چرا که سیاست خارجی تعقیب اهداف و اصول برونمرزی توسط دستگاههای مربوطه است و بر این اساس اجرای سیاست خارجی به دیپلماسی تعبیر میشود که دارای شاخههای مختلف کلاسیک، مدرن و پست مدرن است.
وی ادامه میدهد: دیپلماسی رسمی یا کلاسیک ارتباط میان دیپلماتهای رسمی یا بازیگران دولتی کشورها است تا اهداف سیاست خارجی را دنبال کنند اما زمانی که حوزه بازیگران گسترده شود، وارد دیپلماسی عمومی میشویم یعنی در کنار دیپلماتهای رسمی، بازیگران غیررسمی نیز به کمک سیاست خارجی میآیند و بخش غیردولتی دو کشور باهم ارتباط برقرار میکنند.
رایزن اسبق فرهنگی ایران در سنگال با اشاره به شیوههای مختلف اجرای دیپلماسی فرهنگی میگوید: امروزه شهرهای بزرگ برای گسترش دیپلماسی فرهنگی اقداماتی از جمله انعقاد قراردادهای خواهرخواندگی انجام میدهند که منجر به ارتباط میان بازیگران غیر رسمی میشود و در نهایت منجر به توسعه روابط خارجی در ابعاد مختلف میشوند.
رایزن اسبق فرهنگی ایران در سنگال: ابعاد گردشگری، علمی و پزشکی ایران از جمله ظرفیتهای این کشور در حوزه دیپلماسی فرهنگی است.
بصیری در در ادامه در خصوص ظرفیتهای ایران در حوزه دیپلماسی فرهنگی تصریح میکند: ایران دارای ظرفیتهای اساسی است که میتواند منجر به فعال شدن دیپلماسی فرهنگی شود؛ اولین مسئله این است که ایران کشوری ۴ فصل است که ظرفیتی جذاب برای جذب گردشگر است، همچنین ابنیه تاریخی، آثار باستانی، ظرفیتهای علمی، دانشگاهها و ظرفیتهای پزشکی از ظرفیتهای ایران در حوزه دیپلماسی فرهنگی است.
وی همچنین در خصوص سفر اخیر دولت به پاکستان میگوید: در مجمع همسایگان در موضوع مبادلات فرهنگی با پاکستان نسبت به دیگر کشورها ضعیفتر هستیم در صورتیکه ظرفیتهای گستردهای برای گسترش روابط دو کشور وجود دارد اما این ظرفیت آنگونه که باید عملیاتی نشده و امید است با جدیت دولت سیزدهم فرصت استفاده از این ظرفیت معطل فراهم شده است.
رایزن اسبق فرهنگی ایران در سنگال در پایان میگوید: دولت در این مدت تلاش مضاعفی برای دیپلماسی رسمی با همسایگان بوده تا فشار حداکثری را خنثی کند و در این راستا حجم مبادلات اقتصادی نیز بهبود پیدا کرده است.
به گزارش ایمنا، در میان انواع دیپلماسی نوین، دیپلماسی عمومی و فرهنگی از اهمیت ویژهای برخوردار است چرا که دیپلماسی فرهنگی به کشورها اجازه داده میشود با استناد بر عناصر کلیدی و نفوذ دولتهای خود، به طور مستقیم با مخاطبان خارجی یعنی جامعه کشور مقابل ارتباط برقرار کند و در این راستا باید گفت استفاده از فرهنگ و به خدمت گرفتن ابزارهای فرهنگی در دیپلماسی در مقایسه با ابزارها و اهرمهای رایج دیگر در روابط بینالملل دارای مزایایی است.
در واقع دیپلماسی فرهنگی بیشتر به دنبال کشف، تعریف و ترویج ارزشها و منافع مشترک و جهان شمول و سپس، تأمین منافع ملی در چارچوب این ارزشها و منافع مشترک است که این ظرفیت را دارد تا منعطف و خلاقانهتر از دیپلماسی سنتی به اهداف خود دست پیدا کند و در این مسیر با سهولت بیشتری امکان نفوذ به لایههای مختلف جامعه مقابل را دارد و در نتیجه با نفوذ خود، قدرتآفرین نیز خواهد بود.
گزارش از بهار یوسفیان، خبرنگار ایمنا
کد خبر 749221