Web Analytics Made Easy - Statcounter

چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به "قاچاقچی" بشود؟!مردم در برابر مبتذل‌ترین اشکال فرهنگ بی­‌دفاع شده‌اند و سینماگران امنیت اصناف انحصاری سینمایی را ، امنیت ملی جا زده‌اند.

به گزارش مشرق، چرا نسل میانسال و جوان ما به دام سریال‌های پیش پا افتاده و مبتذل ترکی افتاد؟! چرا مسئولان با همه ابزارهای قانونی و اجرایی که در دست دارند به این مسئله مهم توجهی ندارند؟! روشنفکران و دوستانی که در جهت حفظ ارزش‌های اسلامی – ایرانی تلاش می‌کنند هر دو با محتوای نازل سریال‌های ترکی مخالفند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

چرا در جبهه انقلاب با همه ادوات و امکانات، باید در موضع انفعال باشیم و حتی موضعی تدافعی اتخاذ نکنیم؟ چرا چند شبکه نازل ماهواره‌ای در یک عملیات رسانه‌ای کوچک با پخش چند سریال ترکی، ناگهان فرهنگ عزیز سرزمین‌مان را به یغما می‌برند؟ روشنفکر واقعی آن است که لخت و عور حقایق را با مردم و مسئولان در میان بگذارد. امیر قادری در مقام یک روشنفکر و منتقد سینمای غیر وابسته، صادقانه روشن می‌کند که با عدم اکران فیلم خارجی، چگونه به دام سریال‌های ترکی نازل  افتادیم. خواندن دقیق این گفتگو را به تمام دلسوزان واقعی فرهنگ ایرانی توصیه می‌کنیم.  

****

* اینقدر وضع سینمای ما از نظر اخلاقی خراب است؟!

البته من از کمدی‌های آپتو، به خصوص در سال‌های اولیه کارش تعریف کردم! به نظرم هر تفکری در یک چارچوبی، در یک محفلی، در یک گروهی، در مدت زمان طولانی بماند، با لباس­‌های مختلف سیاسی از روشنفکری تا فلان...، فاسد می­‌شود و این مسئله کاملا طبیعی است. می­‌خواهم بگویم در این کمدی­‌های به شدت جنسی ایده­ و مسئله تحکیم خانواده، بهتر شدن انسان، تغییر از نقطۀ A به B وجود دارد. باز تاکید می­‌کنم من از نهایت خط قرمز صحبت کردم. در مورد فیلم­‌هایی که هر مسئولی ببیند و با سینمای ایران مقایسه کند و بگوید کدام اخلاقی‌­تر است؟ جاد اپتو فیلمی تهیه کرده به نام  Knocked Up  در مورد زنی است که در یک شرایط ناخواسته باردار می­‌شود. زن به شدت منطقی، پر از حساب و کتاب، به دنبال هدف و ضدخانواده است. هدفش این است که با هر شغلی باید پول کسب کنم و پدر بچه هم جوان علفیِ ولنگاری است که با دوستانش می‌چرخد و مواد مصرف می‌کند. فیلم چه زمانی تمام می­‌شود؟ در نقطۀ نهایی فیلم زن اعتقاد پیدا می­‌کند که عشقش به همین بچه ناخواسته، چه قدر ارزش داشته، و مرد تعهد پیدا می­­‌کند تا زندگیِ خانوادگی­‌اش را جدی بگیرد.

نکتۀ مرکزی این فیلم این است که بچه به دنیا نمی­‌آید، پس مرد به زن مواد می­‌دهد برای اینکه زن بتواند به راحتی زایمان کند و بچه­‌اش را به دنیا بیاورد! یعنی اینکه دارد دو قطب متضاد را بهم نزدیک می­‌کند تا به نتیجۀ مثبت برسد. می­‌خواهم بگویم سینمای آمریکا، اینقدر به شکل پیچیده‌­ای اخلاقی است. هر چند که همین فیلم‌ها را هم با درجه‌بندی سنی نشان مخاطب‌اش می‎‌دهد. در حالی که سینمای محفلی انحصاری با همان شعارهای همیشگی، می‌خواهد با یک نگاه سطحی، این آثار را رد کند؛ تا امکان حفظ انحصارش را داشته باشد. و من فکر می­‌کنم تلقی­ای که یک کمدیِ مثبت هجده، مانند ناکد ­داپ از مفهوم خانواده، انسان و رابطۀ دو نفر دارد ارائه می‌دهد در هیچ کدام از فیلم­‌های ایران نیست که تماشاگر با این مفهوم مثبت از روی صندلی سینمای بلند شود.

***درجه بندی در بازار سینمای ایران وجود ندارد

پس تازه بعد از همه این حرف‌ها، می‌رسیم به مفهوم شیرین درجه­‌بندی. در آمریکا این فیلم برای عموم مردم نمایش داده نمی­‌شود. چون سیستم درجه‌بندی از عرفِ واقعی می­‌آید، از هویت ملیِ واقعی که می­‌گوییم می‌آید. پدر و مادر وقتی درجه را روی این فیلم می­‌بیند خودشان اولین کسانی هستند که اجازه نمی‌دهند تا فرزندشان به سن قانونی نرسیده آن فیلم را ببیند. این چیزی است که در بازار قاچاق فیلم­‌های خارجی یا حتی سینمای ایران وجود ندارد. مثلاً قرار نیست یک پسر 12 ساله آمریکایی برود این فیلم را در خانه یا سینما ببیند چون اولین مانعش خانواده­‌اش هستند. چون شاید یک مخاطب کم سن و سال، نتواند به چنین تحلیلی در فیلمی که به آن اشاره کردیم، برسد.

***بازار قاچاق فیلم خارجی بی‌اعتمادی در برابر  فرهنگ رسمی به مردم تزریق می‌کند

* اما الان نوجوان ایرانی این فیلم‌ها  به راحتی بواسطه اینترنت می‌بیند.

بازار قاچاق این کار را کرده است و بی­‌اعتمادیِ مردم در برابر فرهنگ رسمی تزریقی به دیدن چنین محصولاتی دامن زده است. اگر در بسیاری از موارد فرهنگ رسمی بگوید بچۀ شما این فیلم را نبیند سرپرست خانواده می­‌گوید این فیلم حتما یک چیزِ خوبی دارد، چون  نظام ارزشی از طریق مفهوم هویت ملی و از طریق اقتصاد آزاد به فرزندان منتقل نشده است.

در آمریکا وقتی فرهنگ رسمی به شهروندانش می­‌گوید مثلاً این فیلم هالیوودی  فلان است به آن  هیچ توجهی نمی‌کند. اما فیلم‌هایی که در سینماهای آمریکا نمایش داده می شود فهرستی از خط قرمزها دارد، استفاده از مواد مخدر، میزان برهنگی و ...  به این دلایل ورود افراد زیر سن قانونی بدون بزرگترها به سینما قدغن است و کسی که می­خواهد این  فیلم در  خانه ببیند، باید بداند این موارد خط قرمزی تا چه اندازه در محتوای اثر وجود دارد و بچه اگر آن را تماشا کند ممکن است آسیب ببیند.

***در سینمای ایران نظام ارزش­­گذاری قابل اعتمادی برای مردم وجود ندارد.

 * اما در شرایط کنونی، کودکان و نوجوانان زیر سن قانونی با پدر و مادرهای‌شان دارند به سینما می روند و کمدی‌های جنسی ایرانی را تماشا می‌کنند.

در سینمای ایران نظام ارزش­­گذاری قابل اعتمادی برای مردم وجود ندارد. چون سیستم ارزشی واقعی نیست که بگوید این فیلم برای بچه شما بد است و پدر و مادر به آن سیستم اعتماد کنند، یا بچه اعتماد کند و بگوید این فیلم مناسب من نیست. همان گروه‌های پنج شش نفره‌ای که درباره‌شان صحبت کردیم، این وظیفه را به عهده دارند. نه نظام‌ای که از دل اعتقادات مشتری/مخاطب بیرون آمده باشند. پس شهروند ایرانی به هشدارها اعتماد نمی‌کند.

***در سینما اتاق­‌های فکری هستند که تلاش می‌کنند به مردم آدرس غلط بدهند

*پس قصد سینمای آمریکا لیبرالیزه کردن زندگی مردم ایران نیست؟

طبعاً در هر کشوری در هر ملتی یک گروه­‌هایی هستند که می­‌خواهند فکر خودشان را گسترش بدهند و برای تغییر مشخص باورها، به کشورهای دیگر ببرند. در کشور ما هم از این گروه‌ها وجود دارند. اما این که فکر کنیم همه سینمای آمریکا و دنیا با این فرض و هدف فیلم می‌سازند، شوخی است. در سینما اتاق­‌های فکری هستند که تلاش می‌کنند به مردم آدرس غلط بدهند و بگویند اکران فیلم خارجی دارد نظام فکری شما را تغییر می‌دهد. شبیه همان گروه‌هایی که طبق مثال خود شما در اوایل انقلاب با اصل قرار دادن کمدی‌های لاندو بوزانکا، کل اکران فیلم خارجی را به نفع خودش، از بین برد.

* یک دستاویز دیگری که دارند  گفتمانی مبهم در مورد سبک زندگی است.

من باز تکرار می­‌کنم یکسری ارزش­ها در ذهن هر سینماگر و تصمیم­‌گیری و مسئولی است، بیایند بنشینیم با هم براساس همان ارزش­‌ها فیلم­‌های خارجی را نگاه کنیم.

* مفهوم این حرف‌های شما این است که سینمای ایران ضد ارزش است!

منظور من این است که به بهانه «ارتقاء سینمای ایران»، داریم مردم کشورمان را از چه منابع مهمی محروم می­‌کنیم. من دشمن سینمای ایران نیستم. اتفاقا در دراز مدت این تلاش برای حفظ منافع از طریق انحصار، ضد کیفیت خود این سینما عمل کرده است. حاصل بعد از چهل سال، همین محصولات نازل و بی‌کیفیت‌ای است که چه زیر نام ارزشی، چه روشنفکری و چه جریان اصلی، می‌بینیم. استقبال مردم ایران هم که در همین حد است!

***با هر متر و معیاری، قطعاً به نظر من سینمای امروز آمریکا از سینمای ایران سینمای ارزشی­‌تری است.

*سینمای ایران ضد ارزش‌­های انسانی است یا نیست؟

تکرار می‌کنم؛ با هر متر و معیاری، قطعاً به نظر من سینمای امروز آمریکا از سینمای ایران سینمای ارزشی‌­تری است، سینمای هنرمندانه­‌تری است، سینمای حتی تجربه­‌گرا­تری است. ولی این شعارها به درد منافعِ گروه‌های خاص در ایران می­‌خورد. به خاطر همین هم من همیشه می­‌گویم وقتی می­­‌گویند فیلم خارجی نیاید به خاطر منافع ملی؛ من می‌پرسم منافع ملی یا منافعِ گروه‌های خاص؟ یعنی واقعاً منظور ما منافع ملی است؟

طبعا اعتقاد دارم همۀ گروه­‌ها باید فیلم­شان را بسازند. ولی گروه‌های مختلف بر اساس شعارهای بی‌پشتوانه از رانت سازمان سینمایی برخوردار نشوند. در فضای آزاد، خود مردم پاسخش را می­‌دهند که چقدر دوستش دارند. بدون اینکه اپوزیسیونی ساخته شود یا سینماگری که بخواهد پشت ارزش‌ها پنهان شود. مردم به دلیل فیلم دیدن، بروند بلیط بخرند، در فضای سالم. در این شرایط بدون انحصار، معلوم می‌شود که فرهنگ مردم در چه شرایطی کدام نوع فیلم‌ها را می‌پذیرد و حمایت می‌کند.

***جوان ایرانی بدون قهرمان چگونه بزرگ می‌شود؟در یک فرهنگ سینمایی چه کسانی فیلم افسرده می‌سازند یا امیدواری‌های آبکی و فرمایشی، جوان ایرانی چگونه بزرگ می‌شود؟!

*نسل بی قهرمان سینمای ایران، فاقد شجاعت، چگونه نسل بعدی را تربیت می‌کند؟

من همیشه می­‌گفتم جوان ایرانی چگونه بزرگ می­‌شود؟ جوان ایرانی دارد بدون بتمن، بدون سوپرمن، بدون ابرقهرمان، بدون کمدی رمانتیک­‌هایی که نتیجۀ نهایی‌­شان نزدیکی قلب زن و مرد است، بدون ملودرام­‌هایی که وقتی فیلم تمام می‌شود انگار مهربان­تر می­‌شوید، بزرگ می شود. بچه­‌های دنیا دارند با این فیلم­‌های به نظرم سالم­تر بزرگ می­شوند و بچه­‌های ما دارند با این فیلم­ها...  

چند روز پیش در یک شبکه عربی کابوس من زنده شد. دیدم چند تا از این تصاویر ابرقهرمانی را پخش کرد و یک خانواده عرب را نشان داد، دم‌شان هم گرم: زیرش نوشت: «ما همه ابرقهرمان هستیم.» دنیا دارد همه انواع فیلم را می‌بیند؛ یعنی آن طرف دارد اینطوری اتفاق می­‌افتد و این طرف مخاطب ایرانی مجبور است در یک فرهنگ سینمایی که یا فیلم افسرده می‌سازد یا امیدواری‌های آبکی و فرمایشی، و در شرایط انحصار بزرگ شود. نه عموم استعدادهای مردم ایران در این شرایط می‌توانند به سمت فیلمسازی جلب شوند، و نه فیلم خارجی اکران می‌شود.

***چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به "قاچاقچی" بشود؟!

* اما مردم‌ ما این فیلم‌ها را به شکل قاچاقی دانلود می‌کنند. فرهنگ دانلود فیلم قاچاق چه تاثیری بر جوان ایرانی خواهد گذاشت؟

چه فایده. کسی که از طریق قاچاق به چیزی دست پیدا می­‌کند فکر می­‌کند ارزش­‌هایی که در آن فیلم قاچاق می­‌بیند بخشی از فرهنگِ رسمی­‌اش نیست و این تاثیر وحشتاکِ دوگانه­‌ای دارد. خیلی از فیلم­سازان به من می­‌گویند «چرا این حرف را می­‌گویی؟ مردم ما که دارند فیلم‌ها را به شکل قاچاق می‌بینند!» جدا از این بحث اخلاقی که چرا باید برای دیدن فیلم خارجی هر خانوادۀ ایرانی، باید تبدیل به "قاچاقچی" بشود؛ بحث بعدی این است که مردم ما ارزش­‌های حاکم بر این فیلم‌ها را که به ذهنیت خودش نزدیک‌تر می‌بیند، در برابر فرهنگ رسمی قرار می‌دهد. در بسیاری از موارد ارزش­هایی که در فیلم قاچاق دیده به فطرتش نزدیکتر است، به انسانیتش نزدیک­تر است. پس از کشور خودش بیشتر و بیشتر فاصله می‌گیرد.

* این نکته که دیدن فیلم خارجی از این طریق، جوان ایرانی را قاچاقچی تربیت می‌کند هراس انگیز است.

هراس اینقدر واقعی است که می‌توانید ببیند نفوذش در سینمای ایران و میان مردم چقدر است. سینمای ایران چه در وجه ارزشی خودش و چه در وجه روشنفکری خودش چه تاثیری بر قشر جوان و نوجوان، مخصوصا متولدان دهه هفتاد تاثیر گذار نیست. سال‌ها در سینمای ایران خواستند به جای یکسری افراد، یکسری افراد دیگر ستاره شوند، جناح­‌های مختلف این کار را کردند، نتیجه­‌اش چه شد؟ شما یک سفر به شمال دریا بروید ببینید روی حولۀ مردم عکس چه کسی را می­‌بینید؟

*بتمن، اسپایدرمن، ولورین، و ...

و شخصیت‌های کمپانی پیکسار و فردین مثلا. همان چیزهایی که سال‌ها با آن مخالفت شده. پس عوض مدیریت فرهنگ، کاملا از دست‌اش داده‌ایم. 40 سال است شرایط اینطوری پیش رفته. پس  هراس واقعی بین دعواهای گروه­‌های درگیر است، نه آن چه مردم دوست‌اش دارند و حمایت‌اش می‌کنند. هراس واقعی این جاست که وقتی که ما چرخه سینما را از شکل طبیعی خودش خارج می­‌کنیم آن وقت پیش­ پاافتاده­‌ترین شکل­‌های هنری می­‌آیند خودشان را مطرح می­‌کنند.

***مردم در برابر مبتذل‌ترین اشکال فرهنگ بی­‌دفاع شده‌اند

* این انحصار در سینمای ایران مردم را به سوی سریال‌های نازل ترکی و ماهواره‌ای سوق دارد.

هنوز فرصت‌اش را پیدا نکرده‌ام که بنشینم و یک سریال مشهور ترک را ببینم تا اظهارنظر کنم. اما در هر صورت نکته‌ای که مطرح می‌کنید، درست است. در این شرایط نابهنجار، سلیقه هنری پایین می‌آید و مردم ما در برابر سطح‌ترین گرایش‌های فرهنگی آسیب‌پذیر می‌شوند. من در حوزۀ کاری خودم هر وقت محصول باکیفیت ارائه دادم مخاطب استقبال کرده. ولی وقتی شما چه با شعار روشنفکری و چه ارزشی، اجازه نمی­‌دهید شکلِ عادیِ ارزش­‌ها جریان داشته باشد، [در شرایطی که در بسیاری از موارد خود این فرهنگ تزریقی از کیفیت نازل و سطح پایینی برخوردار است] چه اتفاقی می­‌افتد؟ مردم در برابر مبتذل‌ترین اشکال فرهنگ بی­‌دفاع می­‌شوند، یعنی کسی که به وقت خودش فیلم مخمصه مایکل‌مان را روی پرده عریض سینما ندیده است به نظرم خیلی آسیب­ پذیرتر است نسبت به سریال‌های سطح پایین.

* یعنی ممکن است به چنین سریال‌هایی سمپات شود.

نسبت به یک سریالِ پیش­‌ پا افتاده ماهواره­‌ای یا داخلی آسیب­ پذیرتر می‌شود. کدام فیلم سینمای ایران با ارزش­‌های مدنظر مسئولین (ارزش­‌هایی که اعلام می­‌کنند) به اندازه ترمینال اسپیلبرگ با ارزش­‌های مدنظر همسو است؟ یا مثلا در جستجوی نیمو و داستان اسباب‌بازی 3؟ پس مشکل کجاست؟! بعد برسیم به یک بخش خیلی مهم ماجرا آن هم این است این وسط خود سینمای ایران هم قربانی این داستان شده است.

شما آمدید برای یک سود مقطعی، برای راحتی بیشتر، برای یک نوع اقتدارگرایی رقیب خارجی­‌تان را حذف کردید. الان رسانۀ من کافه سینما اگر رقیب نداشته باشد به شدت افت می­‌کند و پسرفت می­‌کند و از بین می­‌رود اصلاً ارتباطش با مردم از بین می­‌رود، در غیر این صورت، نیازش را به ارتباط با مردم از دست می‌دهد. در این شرایط فرضی انحصار، هر کس بخواهد مطلب سینمایی بخواند باید بیاید داخل کافه سینما، پس مشکل حل است! هر کسی می­‌خواهد بروند سینما، باید فیلم ایرانی ببیند، پس مشکل حل است. نتیجه‌اش این می‌شود که مردم قهر می­‌کنند و نمی­‌روند. پرفروش­ترین فیلم سینمای ایران چند درصد دانلود فیلم‌های ضعیف خارجی مخاطب دارد؟ با بازی تاج و تخت و خانه پوشالی مقایسه نمی­‌کنم. دارم با مومیایی که یک فیلم شکست­ خورده در سطح جهانی است و در ایران هم تبلیغ نشده مقایسه می‌کنم، فیلمی که در سطح جهان شکست خورد و اجازۀ ادامۀ ساخت سری فیلم­های ترسناکِ نسل جدید مومیایی را از کمپانی یونیورسال گرفت. این فیلم چند برابر پرفروش­ترین فیلم سینمای ایران دیده شده است؟ 7 میلیون بار در هفته اول . خیلی عجیب است، یک محصول شکست­ خوردۀ کمپانی یونیورسال، طبق آمار خودتان، هفت میلیون بار در ایران دانلود شد.

بازی تاج و تخت به نظرم یک سریالی است که در شرایط عادی باید با درجه­‌بندی سنی دیده شود، ولی با درجه­ بندی سنی 27 میلیون بار در ایران دانلود شده است. این آمار عجیب نیست؟

***سینمای الان چین کجا و سینمای 5 ساله گذشتۀ چین کجا! مگر الان چینی­‌ها در هالیوود سرمایه­‌گذاری نمی­‌کنند و مگر انتقال تکنولوژی به چین صورت نمی‌گیرد؟

* تجربه کشورهای دیگر در این زمینه چگونه است؟

درست همین جا این سوال پیش می‌‎آید که آیا واقعا ممنوعیت نمایش فیلم خارجی، به بالا رفتن کیفیت در سینمای ایران، کمک کرده است؟! سینمای کره جنوبی را ببینید که چطور در بازار آزاد کامل بسیار رشد کرد. سینمای ترکیه همین طور. و فیلم چینی که در حضور رقیب آمریکایی، روز به روز دارد قدرتمندتر می‌شود. سینمای الان چین کجا و سینمای 5 ساله گذشتۀ چین کجا! مگر الان چینی­‌ها در هالیوود سرمایه­‌گذاری نمی­‌کنند و مگر انتقال تکنولوژی به چین صورت نمی‌گیرد؟ درنتیجه می­‌خواهم بگویم اگر همۀ این‌ها را کنار بگذارم و نفع صرف را کنار بگذاریم، نه صنفِ راحت­ طلب رو به افول و نزول و در حال قرقره کردن بحث­‌ها و ایده­‌های 60 سال پیش را، باز نمایش فیلم خارجی به نفع است.

***امنیت اصناف انحصاری سینمایی را ، امنیت ملی جا زده‌اند.

* هنوز مهمترین مباحث در سینمای ایران پیش کشیدن دعواهای صنفی است.

امنیت اصناف انحصاری سینمایی را ، امنیت ملی جا زده‌اند. حتی اگر همۀ این‌ دعواها را کنار بگذاریم باز در شرایط عادی پیشرفت صنف هم با نمایش فیلم خارجی ممکن است. همیشه پراید را مثال می­‌زنیم. پراید به نوعی متاسفانه قاتل مردم ایران هست و در فضای ایران مردم مجبور شدند پراید بخرند، یعنی شما رسماً می­‌بینید یک محصولی جلوی چشم شما تولید می­­‌شود که هموطنان شما را می­‌کُشد ولی از آن دفاع می­‌کنند، چون خودمان داریم آن را تولید می­‌کنیم! وحشتناک است. آیا در نبود رقیب خارجی نبوده که پراید توانسته ادامه پیدا کند؟ وگرنه خود به خود در بازار حذف می‌شد. آیا ایرانی­‌ها در آن شرایط محصول بهتری نمی­‌ساختند؟ مگر ایرانی حق ندارد که از جان خودش و خانواده­‌اش بهتر محافظت کند؟ بعضی می­‌گویند سینما و فرهنگ را با پراید مقایسه نکنید، باز به نظرم این یک شعار اشتباهی است که در فرهنگ ما به نفع خود، جا انداخته‌اند. چه فرقی می­‌کند؟ کالای فرهنگی تفاوت چندانی با دیگر کالاهای مصرفی ندارد، همان طور که در آن مرز هنر و زندگی روزمره، بیش از گذشته از بین می‌رود.

***با دیدن فیلم ایرانی اعتقادتان را به هنر از دست می‌دهید!

* این وسط، جالب این جاست که فیلم نوستالژیک وزیر محترم ارشاد بن هور است.

مسئول سابق آن یکی نهاد، فیلم نوستالژیکش پاپیون است. آن یکی، فیلم محبوبش اسپارتاکوس است. این مسئولان محترم این فیلم ها را قبلا روی پرده سینما دیده‌اند. مگر اینها مسئولین مملکت ما نیستند؟ این فیلم­‌ها در کدام فضا ساخته شدند؟

*  من با دیدن فیلم ایرانی خشن‌تر و عصبی‌تر می‌شوم.

 با دیدن بسیاری از این فیلم‌ها، اعتقادتان را به هنر از دست می‌دهید. پس زنده‌باد تولید و مصرف محصول داخلی و خارجی با کیفیت در بازار آزاد مردمی، از طریق به ثمر رسیدن عموم استعدادها. 

منبع: تسنیم ارسال به تلگرام

منبع: مشرق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۷۷۵۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)

دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته می‌شود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران می‌دانند. صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقش‌آفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.

به گزارش روزیاتو، نام روح‌انگیز سامی‌نژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامی‌نژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.  

فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سال‌ها بی‌خبری و با تصاویری تکان‌دهنده از این ستاره سال‌های دور سینما واکنش‌های تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:‌

زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سال‌های پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روح‌انگیز سامی‌نژاد مُرده است. من تا آن روز فکر می‌کردم روح‌انگیز سامی‌نژاد باید سال‌ها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامی‌نژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامی‌نژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».

این کارگردان سینما همچنین گفته بود:

من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامی‌نژاد را در فیلم تهامی‌نژاد دیده بودم که گریه می‌کرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناس‌ترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلی‌های دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.

عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخش‌هایی از آن آمده است:

وقتی‌ در سال‌ ۱۳۱۲ فیلمِ‌ «دختر لر» ساخته مشترک‌ خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ و عبدالحسین ‌سپنتا، که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد در آن‌ نقش‌ «گلنار» را بازی‌ می‌کرد، در تهران‌ نمایش‌ داده‌ شد، در میان‌ مردمی‌ که‌ برای‌ بار نخست‌ سیمای‌ یک‌ زن‌ ایرانی‌ را بر پرده سینما دیده‌ بودند واکنش‌های‌ ناگواری برانگیخت، که‌ به‌درستی‌ روشن‌ نیست‌ ــ و احتمالاً هیچ‌گاه‌ نیز معلوم‌ نخواهد شد ــ که‌ آیا خانم‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد تصوری‌ از آن‌ واکنش‌ها در ذهن‌ داشته‌ است‌ یا خیر، و آیا اگر می‌داشت‌ حاضر به‌ ایفای نقش در آن‌ فیلم‌ می‌شد؟

گفته می‌شود که در آن مقطع آوانس‌ اوگانیانس‌ نیز کوشش‌هایی را در زمینه ساخت فیلم انجام می‌داد و در این‌باره بهارلو ادامه داده است:

به‌موازات‌ فعالیت‌های‌ سخت‌کوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین‌ سپنتا و خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ نیز برای‌ ساختن‌ نخستین‌ فیلم‌ مشترک‌ در هندوستان‌ در جست‌وجوی‌ بازیگر زنی‌ بودند که زبان‌ فارسی‌ بداند و نقش‌ «گلنار» را در فیلم‌ «دختر لر» بازی‌ کند. تا قبل‌ از دوره پهلوی‌ِ اول‌ بازی‌ زنانِ ‌مسلمان‌ در نمایش‌ها و تعزیه‌ها ممنوع‌ بود و بازیگران‌ زنی‌ که‌ در این‌ سال‌ها در فیلم‌های‌ اوگانیانس‌ و مرادی‌ ایفای‌ نقش‌ می‌کردند مانند مادام‌ سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین‌ ژوزف، زما اوگانیانس‌ و آسیا قسطانیان‌ (کوستانیان) از بانوان‌ ارمنی‌ بودند که‌ اکثر آن‌ها از صحنه تئاتر به ‌سینما آمده‌ بودند، به‌همین‌ دلیل‌ موانع‌ کم‌تری‌ بر سرِ راه‌ خود داشتند.

سپنتا موفق‌ شد صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد، همسر یکی‌ از کارکنان‌ کمپانی‌ امپریال فیلم‌ بمبئی، را که‌ از سیزده‌ سالگی‌ از کرمان‌ به هندوستان‌ رفته‌ بود مجاب‌ کند و با این‌ توضیح‌ که نام‌ او به‌عنوان‌ نخستین‌ بازیگر زن‌ در تاریخ ‌سینمای‌ ایران‌ ثبت‌ خواهد شد ــ که‌ شد ــ موافقت‌ او و شوهرش، دماوندی، را برای‌ بازی‌ در فیلمش‌ جلب‌ کند. بدین‌ ترتیب‌ گروه‌ هندی‌ ـ ایرانی‌ عبدالحسین‌ سپنتا و اردشیر ایرانی‌ کار خود را در هندوستان‌ آغاز کرد.

«دختر لر» نخستین‌ بار در سی‌ام‌ آبان‌ ۱۳۱۲ در دو سینمای‌ مایاک‌ (دیده‌بان) و سپه‌ بر پرده‌ آمد، و نمایش‌ آن، سال‌ بعد از دوم‌ مردادماه‌ ۱۳۱۳ در سینما مایاک‌ تکرار شد، و پس‌ از یک‌ ماه‌ از چهارم ‌آذر نمایش‌ آن‌ در سینما سپه‌ به‌ مدت‌ پنجاه‌ روز ادامه‌ یافت. سپس‌ با یک‌ دو هفته‌ وقفه‌ در همین‌سینما از نو بر پرده‌ رفت. استقبال‌ از فیلم‌ بسیار پُرشور بود و حتی‌ «مادر بزرگ‌های‌ خیلی‌ پیر» هم‌ رفتند تا سرگذشت‌ «دختر لر» را به‌چشم‌ ببینند.

 ایفای‌ نقش‌ گلنار در «دختر لر» موجب‌ شد که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد چنان انگشت‌نما و زبانزد خاص‌ و عام‌ شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.

سامی‌نژاد در سال‌ ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال‌ پس‌ از نمایش‌ «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامی‌نژاد با نام‌ «سینمای‌ ایران‌ از مشروطیت‌ تا سپنتا» حضور یافت‌ و به‌ روایت‌ زندگی‌ دشوار و پر از رنج خود پرداخت.

از تهامی‌نژاد نقل‌ شده است‌:

اغلب‌ به‌طور کنترل‌نشده‌ای‌ می‌خندید و در حالی‌که‌ اشک‌ در چشمانش‌ حلقه‌ زده‌ بود به‌ من‌ گفت‌ که‌ هنگام‌ اقامت‌ در هند ایرانی‌های‌ متعصب‌ او را مورد ضرب‌وشتم‌ قرارمی‌دادند و حتی‌ بطری‌ به‌طرفش‌ پرتاب ‌می‌کردند. به‌طوری‌که‌ همواره‌ مجبور بود همراه ‌با محافظ‌ از استودیو امپریال‌ فیلم‌ خارج‌ شود.

درباره این چهره مستند دیگری با نام «روح‌انگیز سامی‌نژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.

سامی‌نژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود:‌

بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آن‌ها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آن‌ها به این موضوع توجه نکردند.

قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سال‌ها به آن‌ها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند. در یکی از برنامه‌های تلویزیونی هفت، بعد از سال‌ها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سال‌ها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می‌توانست نقش یک پدر را بازی بکند.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • وقتی سرگرمی، قربانی بزرگ شعار دادن می‌شود /چرا «نون خ» در فصل پنجم مورد استقبال قرار نگرفت؟
  • «فسیل» در نمایش برخط هم رکورد زد
  • دین سینما به امام صادق‌(ع) چه زمانی ادا می‌شود؟
  • رکورد فروش اکران برخط فیلم‌های سینمایی جابه‌جا شد
  • پرمخاطب‌ترین فیلم هنر و تجربه معرفی شد
  • «مدیر مدرسه» به اکران آنلاین رسید
  • شهرداری می‌تواند با کشور‌های خارجی قرارداد ببندد، اما نه قرارداد‌های پنهانی
  • نماینده مجلس : شهرداری حق دارد با خارجی ها قرارداد ببندد اما نه پنهانی
  • نماینده تبریز: شهرداری حق دارد با خارجی ها قرارداد ببندد اما نه پنهانی
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)